دل نوشته های من تا رسیدن به موفقیت



امروز اکانت ایسنتاگرام یا به قول خودمون اینستام را حذف کردم

آسوده شدم

خیلی وقت گیره مدام مدل لباس ،مدل طلا، مدل غذا ، مدل شال و روسری ، خونه ، ماشین ، رقص دونفره عروس وداماد ، رقص چاقوی کیک خواهر داماد، رقص مادرشوهر با عروسش، خواندن عروس برای داماد (این چی بود مد شد) خلاصه هزارتا فیلم هر روز آدم میبینه و هزارتا عکس ی دفعه میبینی 3-4ساعت وقت گذروندی و 1000 تا اسکرین گرفتی که چی؟ ی وقتایی باعث حسرت آدم هم میشه

دیگه امروز حالم بهم می خورد مخصوصا اینکه مطالب تکراری شده بودند (از بس همه پست ها را دیده بودم)

قصدم اینه با این 4 ساعت بنشینم ویس مفید گوش بدم و ی تخصص  یاد بگیرم میخوام با HTML شروع کنم

و به صورت منسجم بشینم ترجمه کنم اون موقع نیم ساعت کار می کردم بعد باید ی نگاه به گوشیم می کردم

تازه تصمیم دارم وضعیت واتساپ دوستام را هم چک نکنم

برم سراغ زندگی خودم ان شالله بقیه هم حال و دل خوشی داشته باشن


هیچی مثل ورزش حال من را خوب نمی کنه
چی بگ ی حرف هایی اعتراف اشون خیلی سخته ولی حس آدم
دارم به مستقل شدن فکر میکنم
خدا را به خاطر همه ی نعمت هاش و مخصوصا سلامتی شکر می کنم خانواده ام را دوست دارم و دوست دارم کمک اشون کنم ولی نزدیک دوسال خوابگاه بودم با وجود اینکه اونجا هم خیلی عالی نبود ولی بیشتر حس مستقل بودن را داشتم وبه کارهام میرسیدم
 این مدت هر روز خونه تی هر روز خونه بهم ریخته شاید هفته ای یکی دوبار دست مامانم را می بوسم و هر روز ازش تشکر میکنم و خودم هم کمک اش میکنم ولی خسته ام از خودم از برنامه هایی که هیچ وقت اجرایی نمیشن
 دلم استقلال میخواد موفقیت کار ورزش
مشکلات خودمون کم بود این کرونا و منجمد شدن بدتر اعصاب خورد کردن شده

 

خب فازهای مستقل شدن من شامل عاطفی،مالی،فیزیکی

عاطفی یعنی اینکه وابسته نباشم که ی سری آدم برام وقت بذارن و یا به حرفام گوش بدن یا با من بیرون بیان ( این مورد مخصوصا شامل خواهرهای عزیزتر از جانم میشه مثلا خواهر کوچیکه هیچ دلیلی نداره وقتی تو میخوای بیاد خونه امون و یا باهات حرف بزنه در مورد خواهر سومی هم مخصوصا توی حرف زدن باهاش هر موقع اون خواست پای حرفاش بشین ولی نه دلیلی داره نه ضرورتی داره کلی پیشش از احساست حرف بزنی که یا سنگ روی یخ ات کنه یا فقت ی گردن کج کنه و بدتر از همه هم اینکه هیچ چیزی نگه مگه میشه آدم در برابر خواهر خودش بتونه این قدر سکوت کنه آبجی بزرگه هم که من رو اصلا درک نمی کنه البته ایشون محترمانه درک نمی کنه )

مالی .برو کار کن که اگه از خودت پول نداشته باشی خوار میشی

این مدت روی توانایی هات سرمایه گذاری کن ان شالله بعد بحران کورونا ی شرکت خیلی خوب ی کار خیلی خوب پیدا کنی این مدت هم سرمایه گذاری کردی روی دور کاری که خوبه

فیزیک هم منظور جا و مکان هست که ان شالله فردا میرم اتاق بالایی را تمیز و مرتب (گندزادیی : این روزا همه چیز را گند زادیی میکنن اینجا مینویسم تا خاطره اش بمونه) که بالا جایی خوبیه جدا از خونه هست بزرگ و خلوته چیزی که ذهن من را مرتب میکنه ی جای مرتب و خلوته

 حالا کیفیت و درآمد کاری که در آینده خدا به من میده م تونه تغییر دهنده این محیط فیزیک باشه مثلا اگه بتونم خود اصفهان کار پیدا کنم و درآمد خوبی داشته باشه می تونم خونه اونجا بگیرم و همون جا زندگی کنم و بعد از کار بتونم برم با شگاه یا کلاس زبان


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


-حوصله ندارم

-عههه

-چ قدر کار دارم کاش حالم خوب بود و میشستم پای کارام

-یکی نیست باهاش درد دل کن م آخه چ درد دلی به هر کی بگم میگه خب بشین پای کارت

-حالا برم ی چایی بخوردم بعد شروع می کنم بعد چای هم ی تیکه کیک بعد هم ی کم تخمه بعد هم شستن ظرفا بعد گوشی دست گرفتن بعد آهنگ (از نوع غمگین اش) گوش دادن بعد هم دیدن ی فیلم و شام و بازم فیلم و آخ جون ساعت 11 شد بذارم بخوابم تموم بشهاین زندگی ولی ن امروز که تموم شد بذار فردای بهتری رقم بزنم ی کم فایل انگیزشی گوش میدی و چندتا قول به خودت می دی و مخصوصا تصمیم می گیری فردا زود پاشی. خب زود پا شدن برای من الان که منطقی هستم و نباید تیکه بزرگتر از دهنم بردارم اینکه که ساعت را روی 5 نذارم 6و 7 هم که زوده پس 8 پامیشم نه اصلا میذارم روی 8 و نیم که اگه پا نشی دیگه باید بمیری از خجالت چ روز خوبی نماز صبحم میخونی و با سبک بالی میخوابی تا ساعت 8 و سی دقیقه گوشیت زنگ بخوره که یا نمی خوره یا نمی دونی کی خورده و تو خاموشش کردی یا با اون صدای زنگ بلندی که شب گذشته براش انتخاب کردی همچی خواب زده میشی که هول هولکی زنگش را قطع می کنی  و برای اینکه ی کم گرم بشی یا حالت سر جا بیاد میری زیر پتو و این میشه که ساعت 11 از خواب پا میشی.اونم با زنگ گوشی خونه

 

خب صبحونه بخورم ،چند لقمه و ی چای نه دوتا چای همچی ی کم اعصاب نداری اول صبحی بذار خودمو آروم کنم چ چای تازه دمی سلام زندگی درسته دیر پا شدم ولی میشه خودم را ببخشم و دوباره شروع کنم

ولی میشه اینجا شروع ی فیلم قشنگ باشه اینکه تو شدی مثل ژاپنی ها شایدم چینی ها --> دقیق و منظم مثل ساعت کار کنی درس بخونی استراحت کنی و روز و روز های بعد حال خوب تری داشته باشی هی حال های کوچیک را بذاری روی هم و ی باران خوشحال باشی تازه یه دفعه به خودت میای میبینی چ قدر شادی چندتایی موفقیت کوچیک داری .اون کارهایی که دوست داشتی را یا تازه شروع کردی یا مدتی هست ازش می گذره . این وسط یکی دوتا اتفاق کوچولو خوشحال کننده هم میفته بیشتر بهت انرژی میده . وای باران آفرین صبح ها هم که زودتر بیدا میشی حالا 5 صبح نه ولی 9 دیگه سر کارت هستی.آفرین وقتی داری پایان نامه مینویسی متمرکز شدی روی پایان نامه ایول زبان را هم خوب پیش میری.مباحث دیجیتال مارکتینگ هم که خوبه همین جور ادامه بدهذوق . ذوق.

 

ولی و ولی امان ار این ولی کوفتی . ولی تو اون روز ساعت 11 شروع نمی کنی و خودت را نمی کشی بالا (خاکستری من )همین جور وقت را تلف میکنی تا بشه 1 بعد هم ناهار و بعد هم منگی و گیجی بعدهم نشستن پای لپ تاپ و ولگردی و وبگردی و ی کوچولو ترجمه و خب ساعت 4 عصر شده در حالی که این روز را هم ازدست دادی میری برای ی چرت کوچولو در حالی ک عذاب وجدانم داری با خودت می گی تو که دیر پاشدیهیچ کار مفیدی هم انجام ندادی ک خسته بشی آخه خواب برا چی؟ هی کلافه میشی و می گی ببین حالم و اعصابم بهم ریخته بذار ی چرت بزنم ولم کن بذار ی دقیقه فکر کنم و ی چرت نیم ساعته بزنم باش باش شروع می کنم و اونوقته که ی خواب عمیق میری حداقل 2 ساعته که بعد هم ساعت 6و 7 هست و برنامه ی نماز و شام و فیلم های نوروزی ساعت 12 و میخوایبخوابی زمزمه های شبانه ات شروع میشه:اینم زندگی لعنتی تو .باران ببین همیشه همین جوری زندگی کردی ک الان توی 30 سالگی هیچی نیستی هیچی نداری ب هیچ جا هم نرسیدی.هی همین حرفا و مرور شکست ها و ناملایمات زندگی و استرس کارهای انجام نشده و خجالت از اینکه دوباره در برابر نفس ات شرمنده شدی و نگرانی فردا که نکنه بازم نشه.نکنه نتونم نه من امید دارم. کاش ی معجزه بشهکاش یکی بود حالم را خوب می کرد که اون ی نفر هم هیچ وقت نیست دوستان که همه یا مثل تو هستن یا بدتر اونایی که بهترن هم چهار تا جمله انرژی مثبت میفرستن بیچاره ها نمی تونن که انگیزه برات پست کنن یا کارهات را بکنن خانواده هم یا حوصله تو را ندارم که در موردم من این جور نیست یا اصلا نمی دونن چ مرگته یا اصلا دردیغمی.غصه ای چیزی دار.

 

خلاصه اینم از بی حوصلگی های من در این 2 ماه من دو ماهه بازیگر نقش دومم اگه این متن را خوندی و راهنمایی داری ممنون میشم حتما هم لازم نیست چیزای مثبت بگی می تونی ایراداتم را بگی این من را بیشتر خوشحال میکنه شایدم مثل من بودی ولی الان خیلی خوشبختی


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها