هیچی مثل ورزش حال من را خوب نمی کنه
چی بگ ی حرف هایی اعتراف اشون خیلی سخته ولی حس آدم
دارم به مستقل شدن فکر میکنم
خدا را به خاطر همه ی نعمت هاش و مخصوصا سلامتی شکر می کنم خانواده ام را دوست دارم و دوست دارم کمک اشون کنم ولی نزدیک دوسال خوابگاه بودم با وجود اینکه اونجا هم خیلی عالی نبود ولی بیشتر حس مستقل بودن را داشتم وبه کارهام میرسیدم
 این مدت هر روز خونه تی هر روز خونه بهم ریخته شاید هفته ای یکی دوبار دست مامانم را می بوسم و هر روز ازش تشکر میکنم و خودم هم کمک اش میکنم ولی خسته ام از خودم از برنامه هایی که هیچ وقت اجرایی نمیشن
 دلم استقلال میخواد موفقیت کار ورزش
مشکلات خودمون کم بود این کرونا و منجمد شدن بدتر اعصاب خورد کردن شده

 

خب فازهای مستقل شدن من شامل عاطفی،مالی،فیزیکی

عاطفی یعنی اینکه وابسته نباشم که ی سری آدم برام وقت بذارن و یا به حرفام گوش بدن یا با من بیرون بیان ( این مورد مخصوصا شامل خواهرهای عزیزتر از جانم میشه مثلا خواهر کوچیکه هیچ دلیلی نداره وقتی تو میخوای بیاد خونه امون و یا باهات حرف بزنه در مورد خواهر سومی هم مخصوصا توی حرف زدن باهاش هر موقع اون خواست پای حرفاش بشین ولی نه دلیلی داره نه ضرورتی داره کلی پیشش از احساست حرف بزنی که یا سنگ روی یخ ات کنه یا فقت ی گردن کج کنه و بدتر از همه هم اینکه هیچ چیزی نگه مگه میشه آدم در برابر خواهر خودش بتونه این قدر سکوت کنه آبجی بزرگه هم که من رو اصلا درک نمی کنه البته ایشون محترمانه درک نمی کنه )

مالی .برو کار کن که اگه از خودت پول نداشته باشی خوار میشی

این مدت روی توانایی هات سرمایه گذاری کن ان شالله بعد بحران کورونا ی شرکت خیلی خوب ی کار خیلی خوب پیدا کنی این مدت هم سرمایه گذاری کردی روی دور کاری که خوبه

فیزیک هم منظور جا و مکان هست که ان شالله فردا میرم اتاق بالایی را تمیز و مرتب (گندزادیی : این روزا همه چیز را گند زادیی میکنن اینجا مینویسم تا خاطره اش بمونه) که بالا جایی خوبیه جدا از خونه هست بزرگ و خلوته چیزی که ذهن من را مرتب میکنه ی جای مرتب و خلوته

 حالا کیفیت و درآمد کاری که در آینده خدا به من میده م تونه تغییر دهنده این محیط فیزیک باشه مثلا اگه بتونم خود اصفهان کار پیدا کنم و درآمد خوبی داشته باشه می تونم خونه اونجا بگیرم و همون جا زندگی کنم و بعد از کار بتونم برم با شگاه یا کلاس زبان


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها